. رفتم،مرا ببخش و مگو او وفا نداشت راهي بجز گريز برايم نمانده بود اين عشق آتشين پر از
درد بي اميد در وادي گناه وجنونم كشانده بود رفتم،كه داغ بوسه ي پر حسرت تورا با اشكهاي ديده زلب شستشو دهم رفتم كه نا تمام بمانم در اين سرود رفتم كه با نگفته بخود آبرو دهم رفتم مگو،مگو،كه چرا رفت،ننگ بود عشق من ونياز تو وسوزو سازها از پرده ي خموشي وظلمت، چو نورصبح بيرون فتاده بود ويكباره راز ما رفتم، كه گم شوم چو كي قطره اشك گرم در لابه لاي دامن شبرنگ زندگي رفتم، كه در سياهي تنها...
ما را در سایت تنها دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : rasol76 بازدید : 30 تاريخ : سه شنبه 29 آذر 1401 ساعت: 11:42